راهكار نجات اقتصادكشور از زبان معاون رئیس جمهور استارتاپ ها

راهكار نجات اقتصادكشور از زبان معاون رئیس جمهور استارتاپ ها ثبت آسان راهكار نجات اقتصادكشور از زبان معاون رئیس جمهور؛ استارتاپ ها


ذوالفقار دانشی، مریم صدرالادبایی: بامداد یك روز بارانی اردیبهشت ماه ۱۳۹۶، خبرآنلاین میزبان دكتر «سورنا ستاری»، معاون علمی فناوری رئیس جمهور بود. دكتر ستاری علاوه بر بازدید از خبرآنلاین، در كافه خبر هم شركت كرد و نزدیك به دو ساعت به پرسش های ما و بعضی از پرسش هایی كه كاربران خبرآنلاین مطرح كرده بودند، پاسخ داد. مشروح این كافه خبر به شرح زیر است.

شما در زندگی نامه خودتان گفته اید كه شاگرداول دوره كارشناسی بودید و شرایط رفتن از ایران و ادامه تحصیل در خارج را داشتید؛ اما به علت مخالفت مرحوم پدر (سرلشكر شهید منصور ستاری، فرمانده اسبق نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران)، در ایران ماندید و تا كسب دكترای مهندسی مكانیك در دانشگاه صنعتی شریف (سال ۱۳۸۰) به تحصیل ادامه دادید. امروز اما بیشتر صحبت های شما حول مدلهای اقتصادی می گردد و هم اكنون هم عملا در مورد اولویت نوآوری و نظریه «شومپیتر» صحبت می كنید. آن زمان كه هنوز جایی مثل دانشكده مدیریت و اقتصاد شریف راه نیفتاده بود كه توجه دانشجویان نخبه به رشته هایی مثل اقتصاد جلب شود و مسیری كه شما طی كرده اید، پیش از طریق انداختن این موج به وسیله دكتر مشایخی و دكتر نیلی شروع شده است. چه شد كه به اقتصاد كشیده شدید؟ آیا چنین شرایط مشابهی برای آدم های هم دوره شما هم وجود داشت؟
ببینید. اصولا در دنیا نخبگان رشته هایی مثل برق و مكانیك نمی خوانند. البته منظور من توهین به هیچ رشته ای نیست، ولی نخبه ها معمولا در دنیا، رشته هایی مثل حقوق و اقتصاد می خوانند. گاهی می گویند كه فلان استاد دانشگاه در استنفورد گفته است كه دانشجویان برق شریف در دنیا بهترین هستند. دلیلش این است كه در دنیا، نخبه ها برق نمی خوانند و به رشته های دیگر رو می آورند. اهمیت این رشته ها در جریان ساز بودنشان است. ما ممكن است بعنوان مهندس بتوانیم جایی را درست نماییم، اما جریان جامعه به روش دیگری تغییر پیدا می كند. جریان جامعه با حقوق و اقتصاد اتفاق می افتد و من می توانم ادعا كنم كه ۶۰ تا ۷۰ درصد از دانشجویان برق شریف، در مقاطع تحصیلی بعدی به رشته های دیگر رو می آورند. خیلی از بچه های شریف در خارج یا داخل از كشور، تغییر رشته می دهند. حتی الآن بهترین بچه های علوم انسانی ما كسانی هستند كه از مهندسی به علوم انسانی تغییر رشته دادند و (در مقاطع بالاتر) به دانشگاه های دیگر مثل «علامه طباطبایی» رفته اند. به هرحال، این رشته ها حركت ساز هستند و ما هم باید به این مسئله برسیم كه بدون جریان سازی، اتفاقی نمی افتد. با پول دولت نمی توان مشكلات جامعه و كشور را حل كرد، مگر اینكه جریان سازی داشته باشیم. پول دولت را فقط باید درجایی استفاده كنید كه بتوانید این جریان را تقویت كنید، چون پول دولت به علت ماهیت دولتی اش، معمولا برخلاف این جریانات عمل می كند. ما هم به صورت طبیعی به این سمت كشیده شده ایم. من از اواخر سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵ در سازمان بهینه سازی (مصرف سوخت) مشغول به فعالیت بودم و مدتی هم مدیرعامل آن شدم و پس از چند سال، به این نتیجه رسیدم كه ما در بحث فرهنگ سازی و بهینه سازی انرژی پس از كلی پروژه، نتوانسته ایم جریان سازی نماییم. مثلا در مبحث انرژی های نو، ما كلی ساختمان را به انرژی خورشیدی مجهز كردیم، اما پس از چند سال، رجوع كردیم و دیدیم كه تمام آن از بین رفته است، چون جریان سازی اتفاق نیفتاده بود و این، نیاز واقعی آن منطقه نبود. ما فكر می كردیم كه این كار تأثیرگذار خواهد بود، اما این اتفاق نیفتاد. لطفا بیشتر توضیح بدهید كه چطور به این نتیجه رسیدید؟ به علت مسئولیت شما بود؟
بله. ببینید، ما در نوع تفكرات دولتی مان، مشكل جدی داریم. ما به علت اقتصاد نفتی مان، دولتی رانتی، فربه و چاق داشتیم؛ چون هر دولتی كه اقتصادش بر مبنای منابع زیرزمینی باشد، یك اقتصاد رانتی است. در این نوع اقتصاد، هر كس كه به منبع رانت نزدیكی بیشتری داشته باشد، منفعت بیشتری هم خواهد برد. همین طور، مفهوم اشتغال، استخدام خواهد بود. در این سیستم، چیزی به اسم نوآوری و ایده مفهوم ندارد، چون همه چیز توسط دولت هدایت می گردد. باید به این نكته برسیم كه اگر بخواهیم یك جریان سازی درست انجام بدهیم، راهش این است كه در این حوزه ها وارد شویم. من هم به طبع كارم به این سمت رفتم. دكترای من در حوزه انرژی بود و عضو هیئت علمی دانشكده انرژی دانشگاه صنعتی شریف هم هستم. در بحث انرژی، ما كارهای زیادی كردیم، اما هیچ وقت نتوانستیم جریان سازی نماییم. یكی از دلایلش آن است كه قیمت انرژی پایین است و طرح ها اقتصادی نیستند، اما من باور دارم كه ما می توانیم جریان سازی كنیم؛ لزوما نه با محوریت انرژی، بلكه با محوریت خیلی كارهای دیگر. یكی از كارهایی كه در دنیا اتفاق می افتد، تلفیق رشته هاست. مثلا در برخی از دانشگاه های آمریكا، دانشجویان داروسازی را همراه با مدیریت می خوانند. شاید این به خاطر مرتفع ساختن همین ضعفی باشد كه شما فرمودید، یعنی تلفیق و جریان سازی رشته های علمی باهم. به نظر شما، ما چقدر نیاز داریم كه چنین كاری انجام دهیم و چقدر الآن زیرساخت ها برای ما مهیاست كه دانشجویان را به این سمت سوق بدهیم؟
ما مشكل بزرگی در بحث آموزش عالی داریم كه همان دولتی فكر كردن به مبحث آموزش عالی است. ما به صورت چشم بسته داریم آدم تربیت می كنیم؛ آن هم برای بازارهایی كه نمی دانیم برایش تقاضا وجود دارد یا نه. بعد برای بررسی و ارزیابی این تقاضا هم یك فرد دولتی را مأمور می نماییم. بعد این كارشناس دولتی می گوید كه بچه ها این رشته یا آن رشته بخصوص را بخوانند. یك ضعف بزرگ، جدا بودن علوم پزشكی از مهندسی است. كشورهایی كه این جداسازی را دارند، كم هستند. این سبب شده كه علوم بین رشته ای، شدیدا ضربه بخورند. در دانشگاه های مطرح آمریكا، چیزی به اسم «مهندسی فرایند» در شیمی مفهوم ندارد و اگر در مورد آن صحبت كنید، انگار از زمان دایناسورها صحبت می كنید. بزرگ ترین كسانی كه روی بیوتكنولوژی، ژنتیك و سلول های بنیادی كار می كنند، شیمی و علوم پایه خوانده اند. در ایران برعكس است. ما بیوتكنولوژی را در دانشكده های پزشكی و یكی دو دانشكده مهندسی كار می نماییم. در حوزه اقتصاد هم همین طور است؛ یعنی الآن دانشگاه های ما اقتصاد را باید از علوم انسانی بگیرند، اما بیشتر بچه های موفق ما در اقتصاد كسانی هستند كه مهندسی خوانده اند. این تفاوت و تفكیك رشته ها در كنكور، بسیار صدمه زننده است؛ اما چیزی كه بیشتر ضربه می زند، این است كه ما بعنوان دولت به افراد بگوییم كه بروید و فلان رشته های خاص را بخوانید. چیزی كه من در طول سه یا چهار سال اخیر به آن رسیده ام، آن است كه بهترین راه اصلاح ساختار دولتی، استارتاپ ها هستند؛ یعنی ما از داخل دولت نمی توانیم خیلی چیزها را اصلاح نماییم، اما از بیرون می توانیم آن را شكل بدهیم. وقتی این همه استارتاپ در حوزه بیوتكنولوژی راه افتاده اند و بعضی هایشان جزء بزرگ ترین شركت ها در حوزه دارو یا صادرات شده اند، این ها خودشان را به سیستم آموزشی ما تحمیل می كنند و می گویند كه ما به این رشته ها نیاز داریم. الآن این اتفاقات برای نخستین بار در تاریخ این كشور دارد می افتد. این نخستین بار است كه بخش خصوصی خودش را دارد به آموزش تحمیل می كند. تا روز گذشته، می گفتند ما مثلا مهندس مكانیك می خواهیم، چون فلان وزارتخانه یا اداره دولتی به آن نیاز دارد. الآن این اتفاق در بخش خصوص دارد می افتد. طی سه سال اخیر، تقاضا برای رشته كامپیوتر از برق شریف هم بیشتر شده. در آینده این هم عوض خواهد شد. آیا این روند را بخش دولتی بوجود آورده است یا بخش خصوصی؟ امروز بچه هایی كه در بیرون از بخش دولتی حضور دارند، روند تغییرات را تعیین می كنند. ما نباید استارتاپ ها را دست كم بگیریم. بعضی ها فكر می كنند كه استارتاپ ها فقط در حوزه خدمات كار می كنند، اما این طور نیست. امروزه استارتاپ های زیادی درزمینه بیوتكنولوژی داریم، جوانان متعددی داریم كه شركت های میلیون دلاری در حوزه بیوتكنولوژی، تجهیزات پزشكی، نانو و سلول های بنیادی راه انداخته اند. البته شركت های خدماتی هم مهم هستند و تا زمانی استارتاپ های خدماتی نداشته باشیم، استارتاپ های تكنولوژی ما هم شكل نمی گیرند. این ها هستند كه بازارسازی می كنند. در دنیا هم همین طور است. تا زمانی كه «آمازونی» در كار نباشد، كسی پهپاد نمی سازد، چون كسی آن را تقاضا نمی نماید. تا گوگل وجود نداشته باشد، اتومبیل های خودران و هوش مصنوعی وجود نخواهد داشت. همه فكر می كنند این كارها ساده اند. مثلا دیجی كالا را در نظر بگیرید كه امروز با ۱۰ هزار تأمین كننده كار می كند، فكر می كنید به سادگی به اینجا رسیده؟ این یك تكنولوژی است. خیلی ها می گویند كه این فقط یك نرم افزار است، اما این فقط یك نرم افزار ساده نیست وگرنه خیلی ها می توانستند آن را بسازند. اینكه قیمت یك جنس در تهران با روستایی در چابهار یكی است، این دقیقا تجلی حقوق شهروندی است. یا مثلا اسنپ كه ۳۵۰ هزار راننده دارد، هوش مصنوعی به كاررفته در برنامه آن بی نظیر است. كاری كه در تپسی انجام می شود، كاملا بر مبنای هوش مصنوعی است. این ها نرم افزارهای ساده ای نیستند و باید هم دائما توسعه پیدا كنند، چون رقابت وجود دارد. شما بروید و ببینید كه چند نفر با مدرك دكترا در تیم فنی این شركت ها كار می كنند. شركتی مثل علی بابا كه در حوزه گردشگری فعال است، (تا جایی كه اطلاع دارم) ماهی حدود ۱۵۰ هزار بلیت هواپیما می فروشد، تیم فنی آن را ببینید. ببینید كه چند نفر از خارج از كشور برگشته اند. آمار دو سال و نیم اخیر نشان داده است كه تعداد افرادی كه برای كار در استارتاپ های خدماتی ما از خارج از كشور بازگشته اند، از هزار نفر فراتر رفته است. بزرگ ترین پلت فرم برگشت بچه ها، استارتاپ ها بوده اند و این اتفاق برای نخستین بار است كه در كشور می افتد. همین طور درآمد آن ها بسیار بالاست. ما قبلا فكر می كردیم كه افراد پس از بازگشت به كشور با حقوق معمولی و با گذشتن از فلیترهای مختلف در دانشگاه ها مشغول به كار می شوند، اما می بینیم كه در استارتاپ ها این اتفاق نمی افتد و درآمد این افراد هم بیشتر است؛ ازاین رو اگر بخواهیم افراد را برگردانیم، باید اقتصاد ما بر پایه فكر باشد. در بخش دولتی، متأسفانه مكانیسمی نداریم كه افراد را بر پایه نوآوری جذب نماید، ملاك بر مبنای مدرك تحصیلی است؛ اما استارتاپ هایی كه در حوزه آموزش درحال توسعه هستند، تمام دیدگاه های ما را در این زمینه عوض می كنند. استارتاپ هایی كه در حوزه كاریابی كار می كنند، دارند كل دیدگاه اشتغال كشور را عوض می كنند. یكی از این شركت ها كه در حوزه فناوری اطلاعات در حال كار است، مدتی پیش آزمونی برگزار كرد. در این آزمون بچه های دبیرستانی در كنار بچه های المپیادی شریف امتحان دادند و دیدم كه این بچه ها حتی بدون داشتن مدرك تحصیلی برای كار در شركت ها دعوت می شوند. این تحول بطور قطع از داخل سیستم دولتی غیرممكن است، چه در آموزش عالی و چه در آموزش وپرورش. آقای دكتر عده ای این نقد را مطرح كرده اند كه معاونت بیشتر روی شركت های كوچك متمركز است. آیا با این شركت های كوچك می توان در اقتصاد تأثیری تولید كرد؟ همین طور گفته می گردد كه مثال هایی كه زدید، مثل اسنپ و تپسی، بیشتر اشتغال را جابه جا كرده اند تا تولید كنند. آیا این موج گذراست؟ آیا برنامه ای دارید كه بخواهید این موج را گسترش دهید؟
ما اولا سیاستمان را از حدود دو سال پیش تغییر دادیم و بیشتر تمركزمان روی توسعه شتاب دهنده هاست؛ مثل كارخانه نوآوری. الآن ما بیش از ۴۰ شتاب دهنده كسب وكار داریم. در حوزه های تخصصی هم همین طور است. مثلا ما شتاب دهنده ای در بیوتكنولوژی داریم كه هنوز دو سال از فعالیت آن نمی گذرد ولی در گزارش فعالیت آن كه شب عید انتشار یافت، دیدم كه ۱۷۰ نفر با مدرك دكترا در قالب حدود ۴۰ تیم، در آن مشغول به كار هستند. ما اتفاقا نمی توانیم با شركت های كوچك كار نماییم، چون دولتی هستیم. ما باید فضای كسب وكار تولید نماییم، نه اینكه وارد كارهای ریز مثل وام دهی و چنین مسائلی بشویم. ما باید شتاب دهنده ها را توسعه بدهیم چون با این كار، زیرمجموعه هایش كه استارتاپ های كوچك هستند، بهتر می توانند كار كنند. آن ها این را می فهمند و تشخیص می دهند. باید حداقل ۴۰ درصد از بازار سرمایه گذاری ما به ونچر تبدیل بشود؛ چیزی كه الآن با آن به كل بیگانه ایم. تازه سه یا چهار سال است كه ونچریست های خوب در ایران فعال شده اند. سیستم مالی هم در این راه به ما كمك می كند؛ مثلا بورس ایده، صندوق های خطرپذیر و چیزهایی ازاین دست راه افتاده است. من روی تجربه شخصی ام به این نتیجه رسیدم كه نمی توانم با سیستم دولتی سنتی مقابله كنم. این طبیعی است. سیستمی مانند معاونت علمی فناوری ریاست جمهوری با ۲۰۰ نفر نمی تواند با سیستمی در مقیاس كشوری (چه در دولت و چه بخش خصوصی) مقابله كند. ما فضای كوچكی را در گوشه ای از اقتصاد كشور در نظر گرفتیم و اسمش را گذاشتیم «دانش بنیان». در این سیستم، ما بیش از ۱۵۰ سرویس عرضه می دهیم. این فضا كم كم بزرگ شد به صورتی كه در سال ۱۳۹۶، فروش این سیستم رسید به ۶۰ هزار میلیارد تومان؛ یعنی شركت های كوچك گذشته، رشد بسیار خوبی داشتند. برخی از آن ها هفته ای ۱۰ درصد رشد می كردند و الآن سرمایه گذاران آرزو دارند كه درصد كوچكی از سهام این شركت ها را داشته باشند. تعداد قابل توجهی از این شركت ها امسال وارد بورس می شوند. برای نخستین بار است كه بورس شركت هایی را می پذیرد كه دارایی و زیرساخت فیزیكی ندارند و قیمت گذاری و برندینگ آن ها با تمام شركت های دیگر فرق دارد. این اولین بار می باشد كه در كشوری نفتی، چنین اتفاقی می افتد و ارزش گذاری كه پیش ازاین بر پایه تجهیزات و زمین و منابع انجام می شد، اكنون بر مبنای نیروی انسانی و توان فكری انجام می گردد.

برای مثال، درحال حاضر در تهران شركت های اینترنتی حمل ونقل بیش از ۸۵۰ هزار سفر را در روز انجام می دهند. ما در تهران حدود ۴۵ استارتاپ در حوزه حمل ونقل شهری داریم. به شكل سنتی، ما حدود ۶۰ هزار تاكسی داشتیم كه ۴۰ هزار واحد از آن ها معمولا فعال بودند. پیش بینی ما این است كه تهران به دو میلیون سفر روزانه خواهد رسید. این تقاضا از كجا می آید؟ وقتی شما خدمات را باقیمت پایین و دسترسی بالا عرضه می كنید، مردم از آن استقبال می كنند. در نیویورك این آمار برای اوبر ۲۰۰ هزار سفر است، اما در تهران، ۸۵۰ هزار. چرا؟ چون قبلا سرویسی كه با استفاده از سازمان تاكسی رانی عرضه می دادیم، گران و دولتی بود و در دسترس هم نبود. شما برای رسیدن به این سرویس، باید از پنج یا شش لایه از دلال ها عبور می كردید، اما الآن این موانع برداشته شده. نخستین فایده این كار، شفافیت است. دیگر كسی نمی تواند قیمت را دست كاری كند. در بسیاری موارد، واسطه ها قیمت را بسیار بالا می بردند. در توزیع هم به همین نحو است. این حوزه خدماتی بود. در حوزه تكنولوژی كه من علاقه بیشتری به صحبت در مورد آن دارم، درصد متخصصان جذب شده خیلی بیشتر است. شما به پارك فناوری پردیس توجه كنید. این پارك ۲۰ هكتار مساحت دارد. سال گذشته، ۶۷۰۰ میلیارد تومان، فروش شركت های پارك پردیس بود. ما در آنجا شركت هایی داریم كه در یك اتاق سه در چهار، درآمدهای میلیاردی دارند، بدون اینكه زیرساخت قابل توجهی داشته باشند. حتی محل فعالیت آن ها هم اجاره ای است. این درآمد تماما بر مبنای فكر جدید است. این شیوه كسب وكار در حال شكل دادن به اقتصاد جدیدی در كشور است. ما در دولت قبل، تجربه بدی در این زمینه داشتیم. دانشكده ای مثل دانشكده مدیریت و اقتصاد به بحران خورد. در آن زمان جذب دكترا در این دانشكده چند سال تعطیل شد. الآن شما گفتید كه نخواستید مقاومت كنید، آغاز به رشد كردیم و رسیدیم به اینجا. امروز شاهد مقاومت هایی از سیستم اقتصاد دولتی و واسطه هایی داریم كه به شدت در حال تهدید شدن هستند. كل ایده های شما بر مبنای سیستم های اقتصادی مدرن غربی است و اینجا مقاومت زیادی در برابر آن وجود دارد. این جدال را چگونه می خواهید مهار كنید؟
به نظر من این مشكل مهارشده. مدیریت كشور هم اكنون به این نتیجه رسیده كه اگر بخواهد در مقابل این بچه ها مقاومت كند، باید به خارجی ها اجازه ورود به كشور را بدهد. من این را در كنفرانس بانكداری هم گفتم. اگر جلوی دیجی كالا را بگیرید، آمازون وارد خواهد شد. اگر جلوی آپارات را بگیرید، یوتیوب وارد خواهد شد. اگر جلوی كافه بازار را بگیریم، پلی استور اینجاست. تلگرام حاصل بی عرضگی خودمان است. نمی گردد یك اپلیكیشن خارجی در كشور راست راست راه برود و اپلیكیشن داخل تا خواست كاری بكند، فلان دادگاه یا سازمان، احضار و بازخواستش كند. این در شورای عالی فضای مجازی خیلی وقت پیش بحث شد و در شب عید هم مصوبه ای در قوه قضاییه به تصویب رسید كه تعاملات قانونی را در این زمینه تسهیل می كند. معاونت علمی فناوری، متولی شركت های دانش بنیان است و هر سازمان دولتی باید از مسیر معاونت با دانش بنیان ها ارتباط بگیرد، فرقی نمی كند اداره مالیات باشد یا وزارت اطلاعات. منظور از متولی بودن هم فراهم آوردن چتر حمایتی برای كسب وكار دانش بنیانی است. ما در دولت بارها كوشیده ایم كه قوانین مزاحم برای این سیستم اقتصادی جدید را از سیستم حذف نماییم، اما موفق نشده ایم و به نظر من، هیچگاه نخواهیم توانست. ما كوشیده ایم الگوی جدیدی را در فضای استارتاپ ها پیاده نماییم كه بخش خصوصی، حضوری فعال دارد و در آن از رانت دولتی خبری نیست. من همیشه به بچه های استارتاپ ها گفته ام كه وقتی كركره كار شما را پایین كشیدند، پنجره هایتان را شكستند و كتكتان زدند، برده اید. این نشان داده است كه شما موفق شده اید. همین نوع رفتارها قبلا برای خیلی از كسب وكارها اتفاق افتاده است. من فراموش نمی كنم. خرداد ۱۳۹۵ بود. مسئولان تپسی و اسنپ به تاكسیرانی رفتند و با نهایت بی احترامی آن ها را ازآنجا بیرون كردند. به آن ها می گفتند شما مجوز ندارید، نرم افزارتان را بدهید خودمان اجرا می نماییم. الآن اسنپ یك میلیارد دلار ارزش گذاری می گردد. هنوز دو سال از آن زمان نگذشته. بسیار لذت می برم وقتی می بینم این همه مغز شریفی در تپسی كار می كنند. برای كافه بازار و دیوار هم همین طور بود. بعضی ها می گفتند كه دیوار را روی سرشان خراب می نماییم. الآن دیوار، نخستین سایت در افغانستان است. در ایران هم سایت ششم یا هفتم است. شب عید هم عده ای از بیمه ای ها را زدند. این كار برای آن ها یعنی قبول شكست. بعدازآن، دیگر بستگی به خود افراد دارد كه تسلیم نشوند و به راه خود ادامه دهند تا موفق شوند، ولی مطمئن هم باشند كه ما از آن ها حمایت می نماییم. شما آماری از میزان جذب نخبگان دادید. این دو جنبه دارد. عده ای در حال خروج هستند و عده ای در حال بازگشت. به امید خدا در چه زمانی جمع جبری این روند مهاجرت و برگشت به نقطه عطف می رسد؟
ما یك بحث كلی در مورد مهاجرت داریم. آماری كه ما تا الآن در مورد این مسئله داشتیم، عموما آمار دروغ بود، چون به هیچ وجه مستند نبود. بله، ما بحث مهاجرت و فرار مغزها را داریم، اما اعداد به شكلی كه گفته می شد نیست. حدودا یك درصد از دانشجویان ما خارج از كشور هستند. این عدد در نرم بین المللی نزدیك به سه درصد است؛ یعنی ما نسبت به نرم جهانی دانشجوی كمتری به خارج فرستاده ایم. در سال ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) یعنی در زمان انقلاب، ما رتبه اول را ازنظر دانشجویان خارجی در آمریكا داشتیم، اما الآن با حدود ۱۲ هزار دانشجو در آمریكا رتبه دوازدهم را داریم. عربستان پنج برابر ما دانشجو در خارج دارد. كره جنوبی ۸ برابر ما دانشجو دارد. چین با آن جمعیت زیاد، بیش از ۳۰۰ هزار دانشجو در آمریكا دارد. این پدیده را نباید سیاسی كرد و من در طول این مدت كوشیده ام نخبگانی كه از خارج به كشور بازگشته اند، پایشان به حواشی سیاسی كشیده نشود. فكر می كنم بزرگ ترین دستاوردی كه در سه یا چهار سال قبل در كشور داشته ام، این بوده كه حوزه فناوری كشور را از سیاست كنار بگذارم، چون گروه های سیاسی دوست دارند از این عرصه بعنوان یك ابزار استفاده كنند. در مورد فرار مغزها هم تمام تلاش من این است كه حوزه سیاسی از این مبحث جدا شود. كشور ما هم اكنون نه بعنوان یك كشور «مهاجرفرست» طبقه بندی می گردد و نه یك كشور مهاجرپذیر. اینكه سهم افراد جوان با تحصیل بالا در آمار خروج از كشور زیاد است، یك نقطه منفی است، اما میزان بالایی نیست.

برای مثال، نقطه اوج مهاجرت ایرانیان به كانادا حدود ۱۶ هزار نفر در سال بوده، اما الآن حدود ۵۹۰۰ نفر است. در آمریكا هم به همین ترتیب است. ما به سه كشور معمولا مهاجر می فرستیم: آمریكا و كانادا و استرالیا. كل اروپا هم حدودا معادل یكی از این كشورهاست. كشورهای دیگر معمولا عدد زیادی ندارند. بر مبنای آمارهای بین المللی ما در پنج سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) تا ۲۰۱۵ (۱۳۹۴)، ۱۳۵ هزار نفر مهاجر داشتیم. اگر به وب سایت های رسمی كانادا رجوع كنید، می بینید كه معمولا بین ۲۵۰ هزارتا ۳۰۰ هزار نفر در سال مهاجر می پذیرد كه از این میزان، ۶ هزار نفر ایرانی هستند. آمریكا هم همین طور است. فكر می كنم الآن حدود ۳۶۰ هزار ایرانی در آمریكا داریم كه در مقایسه با كشورهای دیگر، بسیار كم است. البته سهم بالای افراد با تحصیلات بالا و نخبه در این آمارها نگران كننده است، كسی هم فرار مغزها را كتمان نمی كند، اما این پدیده عجیب وغریبی نیست. كشورهای اطراف ما مهاجرت بیشتری نسبت به ما دارند، اما این مبحث، سیاسی شده كه نباید این طور باشد. ما باید زمینه ای در اقتصادمان تولید نماییم كه این بچه ها را به كشور جذب نماییم و برگردانیم. این كار را نمی توان با پول دولت انجام داد. سؤالی پرسیده شده كه چطور می توان شركت های بزرگ صنعتی و به صورت مشخص، دولتی ها را دانش بنیان كرد؟
از نظر قانون، این شركت ها باید خصوصی باشند یا درصد سهام بخش خصوصی آن ها بالای ۵۰ درصد باشد. شركت های دولتی تا زمانی كه با استارتاپ ها رقابت پیدا نكنند، خودشان هم به دنبال سرمایه گذاری در این شركت ها نخواهند بود. بخش سنتی باید این را بفهمد و فهمیده كه به جای درافتادن با این جوانان، باید روی آن ها سرمایه گذاری كند. همه ما می دانیم كه این ها برنده اند و سیستم سنتی نمی تواند با آن ها رقابت كند. حالا كه به اینجا رسیدیم، برویم به سمت تولید داخلی. ما با این خلق وخو كه هركسی باید كارش را درست و كامل انجام دهد تا محصول نهایی باكیفیتی به دست بیاید، بزرگ نمی شویم. چه می توان كرد كه تولید داخل ما به سرنوشت پراید دچار نشود؟
متأسفانه بحث خودروسازی به سمتی رفته كه ما هر چیزی را در داخل با آن مقایسه می نماییم. چنان حمایت هایی از این صنعت كرده ایم كه دیگر پس گرفتن آن ها حدودا غیرممكن شده. ما برای بخش خودروسازی هم ایده داریم. الآن بخش خودرو خیلی متحول شده. سیستم تكنولوژی به چه شكل عمل می كند؟ مثلا در دهه ۱۳۷۰ كه موبایل آمد، یك سری موبایل بزرگ و درشت داشتیم و برندهایی مثل نوكیا فعال بودند. اپل آن زمان كجا بود؟ چه شد كه اپل در طول ۱۰ سال گذشته، به اینجا رسید؟ اپل یك تلفن صرف تولید نكرد، دوستی را به مردم معرفی نمود كه الآن مردم حاضر نیستند حتی دو دقیقه از آن جدا باشند. مفهوم و كانسپت آیفون، تنها یك تلفن نبود. الآن همین اتفاق در خودروسازی در حال رخ دادن است. مفهوم خودروهای برقی برای خیلی از خودروسازان در جهان چیزی ناشناخته بود و كسی به آن توجه نمی كرد تا زمانی كه تسلا خودروی خودش را ساخت. تسلا خودروساز نبود، اما همه بعدازآن فهمیدند كه جهان خودروسازی در حال تغییر است و باید به این سمت حركت كرد. منتظر روزی باشید كه گوگل با تولید خودروی خودش، این صنعت را متحول كند. در آینده شركت هایی وجود خواهند داشت كه قطعات را پرینت خواهند كرد. ممكن است امروزه شركت های خودروسازی این طور فكر كنند كه این تفكرات عملی نخواهند شد، اما روزی كه استارتاپ هایی به وجود آمدند كه با آن ها به رقابت پرداختند، متوجه خواهند شد كه نمی توانند خودشان را در بازار اصلاح كنند.

به هرحال، در حوزه كالای دانش بنیان، ما سیاست های حمایتی دولتی به معنای قبلی و سنتی را نداریم. بنابراین است كه صادرات شركت های دانش بنیان در سال قبل به ۴۵۰ میلیون دلار رسید. این عدد هنوز پایین است، ولی از صفر به اینجا رسیده ایم. ما امسال پیش بینی بالای ۸۰۰ میلیون دلار در صادرات شركت های های تك را داریم. فروش شركت های نانوی ما الآن به ۱۱۰۰ میلیارد تومان رسیده است درحالی كه این عدد، چهار سال پیش، صفر بود. این صادرات هم به كشورهایی مثل چین و كره انجام می گردد. باورش دشوار می باشد، اما ما الآن در حال صادر كردن ماشین آلات ریسندگی نانو به چین هستیم. كسی باور می كرد كه ما با خود چینی ها در خاك خودشان در این زمینه رقابت داشته باشیم؟ چون این شركت ها با شیوه های غلط سنتی حمایت نشدند و برای خودشان مكانیسم بلوغ دیگری را در پیش گرفتند. زمانی كه سند چشم انداز ۱۴۰۴ در حال تدوین بود، یكی از اقتصاددانان بنام و دست اندركار تنظیم سند در جایی اظهار داشت كه یكی از اشتباه های ما در تنظیم سند، آن بود كه فكر می كردیم بقیه كشورها وضعیت ثابتی خواهند داشت و پیشرفت آن ها را در این زمینه ها در نظر نگرفتیم. برای مثال، عربستان سعودی را در نظر بگیرید كه دانشگاه ملك عبدالله را به سبك MIT راه انداخته و عملكرد آماری اش با تزریق سرمایه نفتی در حال بالا رفتن است. آمار مهاجرت دانشمندان به آنجا هم در حال افزایش می باشد. وضع رقابتی ما نسبت به این ها چگونه است؟
من كشورهای اطراف را جدی نمی گیرم! روز اولی كه سر كار آمدم، مطالعه ای را سفارش دادم در مورد بهترین بچه هایی كه در سیلیكون ولی داریم. بحث این بود كه چرا سیلیكون ولی در كالیفرنیاست؟ چرا در دوبی و نیویورك و پاریس نیست؟ مگر نمی خواستند در دوبی مدیا سیتی و اینترنت سیتی درست كنند؟ چرا آنجا مثل سیلیكون ولی نشد؟ جواب یك كلمه است: اكوسیستم. ما باید اكوسیستم درستی داشته باشیم. اكوسیستم یعنی شما محیطی داشته باشی كه افراد بااستعداد، بچه پولدار نباشند و در سیستم بچه پولدارها رشد نكرده باشند. این سیستم نباید توسط پولدارها مدیریت شود. فیس بوك را در نظر بگیرید. ایده شبكه اجتماعی پیش از آن هم وجود داشت، اما فقط زاكربرگ كه به هاروارد رفت و بعد آن را رها كرد، توانست فیس بوك را بسازد. او پیشینه دردآوری داشت. استیو جابز هم همین طور بود. بیل گیتس هم همین طور. در ایران هم چنین افرادی داریم؛ مثل محمدی در دیجی كالا، آرماندهی در كافه بازار، خانم حامدی فر در سیناژن و افراد دیگری ازاین دست. این ها افراد بسیار فوق العاده ای هستند. این سیستم باید در خود رشد كند و زاده شود.

دیدگاه نفتی فكر می كند كه همه چیز را می گردد با پول خرید؛ درحالی كه اقتصاد این طور نیست. عربستان هم همین طور است. دانشگاه آن ها ۴ میلیارد دلار بودجه دارد، اما من با جرأت می گویم كه اگر این بودجه ۴۰ میلیارد دلار هم باشد، بازهم نمی تواند به پای دانشگاه شریف برسند. با پول كه نمی گردد دانش به دست آورد و تكنولوژی تولید كرد. ما سال ها در قراردادهای خارجی مان روی خریدن تكنولوژی اصرار می كردیم؛ اما نمی دانستیم كه تكنولوژی خریدنی نیست، یادگرفتنی است. ما باید اكوسیستم درست داشته باشیم. كشورهای همسایه ما چنین اكوسیستمی ندارند، اما برعكس، شرق آسیا به دنبال اجرای این اكوسیستم متحول شده است. عربستان چند برابر ما در دانشگاه های آمریكای شمالی دانشجو دارد، اما فرق دانشجویان ما با دانشجویان عرب، در این است كه ۵۶ درصد از دانشجویان ما بورسیه كامل از خود آمریكایی ها می گیرند اما عرب ها فقط با خرج پول خودشان به آمریكا می روند. این كار كه فایده ندارد و تكنولوژی تولید نمی نماید. این روند و حركت فقط می تواند از داخل اتفاق بیفتد. این كه بن سلمان به سیلیكون ولی برود و با زاكربرگ ملاقات كند و قرارداد امضا كند، به شكل گیری فیس بوك جدیدی در عربستان منجر نمی شود؛ شما باید در اكوسیستم خودتان فردی مثل زاكربرگ داشته باشید كه كار خودش را از زیرزمین یا گاراژ خانه اش آغاز كرده باشد. این اتفاق خلق الساعه نیست. مقامات دوبی به سیلیكون ولی رفتند و دیدند كه تعدادی ساختمان و آزمایشگاه است و خواستند مثل آن را درست كنند، اما آدم هایش را ندیدند كه با چه سختی كار می كنند. روحیهٔ بچه پول داری در محیط استارتاپ جواب نمی دهد. سؤالی در مورد سیاست گذاری علم بپرسم. ما الآن صدها نفر دانش آموخته سیاست گذاری علم و فناوری داریم كه از آن ها استفاده خاصی نمی گردد. دانشگاه های ما به صنعت وصل نیست و مقاله هایش هم در جهت تولیدات داخلی نیست، این ها به سیاست گذاری های علم ربط دارد. زمانی هم كه نقشه جامع علمی كشور انتشار یافت، جدول هایش خالی بود. ریشه مشكل در كجاست؟
مشكل اصلی ما در حوزه صنعت و دانشگاه، آن است كه این ها هیچ وقت از داخل جامعه ما به وجود نیامده اند، بلكه از خارج به جامعه ما تحمیل شدند. ما درگذشته چیزی به اسم دانشگاه نداشتیم. پس ابوعلی سینا، ابن هیثم و فارابی چگونه به وجود آمدند؟ چرا الآن نمی توانیم چنین افرادی درست كنیم؟ مگر در همه جای كشور دانشگاه نداریم؟ مگر هزینه نكردیم؟ دلیلش این است كه پدیده دانشگاه، نتیجه زایش از داخل جامعه نبود. در ایران افرادی با نیت خیر، ایده سیستمی را از غرب (عمدتا فرانسه) گرفتند و دانشگاه تولید كردند و یك سری رشته ها را هم برای آموزش گذاشتند. ما صنعتی به نام صنعت فرش داریم كه هنوز با تمام مشكلات نقش می كشد و صادرات دارد. دانشگاه چه خدمتی به صنعت فرش و صنایع دستی ما كرده است؟ ما برای كسانی كه تمام عشق و زندگی شان را در صنایع دستی صرف كردند، چه كردیم؟ این در شرایطی است كه وقتی از صادرات صحبت می نماییم، بلافاصله به همین صنایع دستی و فرش و... مباهات می كنیم؛ درحالی كه دانشگاه خدماتی به این صنایع عرضه نداده است. اوضاع صنایع ما هم به همین ترتیب است. ما در اصفهان تمام تلاشمان را كردیم كه صنعت فولاد، سیمان، پالایشگاه و نیروگاه داشته باشد، اما الآن اصفهان سومین استان كشور ازنظر درصد بیكاری است. آب آن را از بین بردیم، هوایش را هم همین طور. درصورتی كه اصفهان شهری فرهنگی است و با توانایی هایش می توانست دنیا را فتح كند و فرهنگ جهان را تحت تأثیر قرار دهد. چرا این كارها را كردیم؟ چون دانشگاهی غیربومی و صنعتی غیربومی را با ایده های غیربومی به آنجا بردیم. بعد می پرسیم چرا این ها باهم كار نمی كنند؟ چون به هم اتصال ندارند. الآن برای نخستین بار دارد این اتفاقات در كشور می افتد. ما الآن دورتادور دانشگاه صنعتی شریف، بیش از ۴۰۰ شركت داریم. اطراف دانشگاه شریف، هر هفته شركت های جدیدی تأسیس می شوند و لزوما هم از بچه های شریف نیستند. آنجا دارد منطقه و زونی خاص شكل می گیرد. سیلیكون ولی هم به همین شكل در اطراف دانشگاه استنفورد پدید آمد. ما الآن صنایعی درست كرده ایم كه از ذات دانشگاه و جامعه بیرون آمده است. این شركت های استارتاپی الآن كه ممكن است عده ای آن ها را مسخره كنند، از ذات و درون جامعه بیرون آمده اند و فرهنگ، صنعت و همه چیز ما را تحت تأثیر قرار می دهند. به نظر شما اگر دانشگاهی با سیستم استارتاپ راه اندازی شود بهتر است یا همین روند فعلی كه دانشگاه ها را به این سمت سوق بدهیم؟
صنایع همه در حال حركت به این سمت هستند. سرمایه گذاران هم همین طور. تمام جامعه باید به این سمت حركت نماید، چون این ها بچه های خودمان هستند. اصلا دانش بنیان، گروهی از جوانان هستند كه پولشان به جای جیبشان در فكرشان است. شما روی این افراد و مغزشان سرمایه گذاری می كنید، نه روی سوله و تجهیزات. البته هنوز راه درازی در پیش داریم. شما واتس اپ را در نظر بگیرید. زمانی كه فیس بوك، آن را به قیمت ۲۱ میلیارد دلار خرید، ۴۸ نفر در آن كار می كردند و محل كارشان هم اجاره ای بود و چند سال بیشتر از شروع به كارش نمی گذشت. چطور این قیمت گذاری انجام شد؟ ما در مورد چنین اكوسیستمی صحبت می نماییم. من خوشحالم كه الآن پس از سه چهار سال، همه دارند این حرف ها را می زنند. در ابتدا اصلا كسی به این مسئله توجه نداشت، اما الآن همه دارند تأثیرش را در جامعه و همین طور، معكوس كردن روند فرار مغزها و جذب نخبگان خارج از كشور می بینند. این یك اكوسیستم جدید است و ان شاالله تا دو سه سال آینده این شركت ها به بزرگ ترین شركت های كشور تبدیل خواهند شد.

رسانه ها هم باید به معرفی این سیستم و جریان سازی آن بپردازند و در كنار اطلاع رسانی از كارآفرینان موفق جهانی، نمونه های ایرانی را هم معرفی كنند. مثلا كافه بازار كه شب عید از آن جا بازدید كردم، بیش از چهل میلیون كاربر دارد، مؤسس آن كارآفرین بزرگی است و حتی ۵۳ نفر از المپیادی های ما را جذب كرده است. الآن صدها نفر با مدرك دكترا در این شركت ها مشغول به كار هستند. آیا امكان داشت این افراد در دولت مشغول به كار شوند و این مقدار تأثیرگذار باشند؟ ما الآن از بچه های كارآفرین استارتاپی الگو نمی گیریم. من به كشور چین سفر كرده بودم، آقای «فیلیپ یئو» از علی بابا به شهر آمده بود تا سخنرانی كند، ترافیك شهر را بند آورد. میلیون ها نفر آمده بودند تا پای صحبت های وی بنشینند. ما افراد مشابهی را اینجا داریم. دیجی كالا روزی ۱۳ میلیارد تومان محصول می فروشد؛ تمام عرب ها باهم جمع شدند و سوق را راه اندازی كردند، ولی فقط یك پنجم آن فروش دارد. چیزی كه الآن و اینجا برای همه عجیب است، محیط مناسب استارتاپی است كه در ایران به وجود آمده. فایننشیال تایمز اخیرا در مقاله ای، ایران را «جمهوری استارتاپ ها» توصیف كرده است. آیا می توان این استارتاپ ها را با پشتیبانی از كالاهای ایرانی مرتبط دانست؟
بله. استارتاپ ها كاملا ایرانی هستند. برخی از دوستان می گویند كه این ها جنس خارجی می فروشند، ولی نمی بینند كه اگر این ها نبودند، یك خارجی باید می آمد و جنس می فروخت. ذات استارتاپ های ما، هم در حوزه خدمات و هم حوزه تكنولوژی، یك كالای ایرانی است. كار این استارتاپ ها هم آخر ندارد. رقابت همیشه وجود دارد و استارتاپ های جدید هم دائما در حال شكل گرفتن هستند. این همه غیر از استارتاپ های تكنولوژی است كه محصول ایرانی می سازند و صادر می كنند. شركتی ایرانی مانند سیناژن كه فروش داخلی سالانه اش ۱۰۰۰ میلیارد تومان است، یكی از عوامل مهم قیمت مناسب داروهای پیشرفته در كشور است. كالای ایرانی شامل خدمات هم هست. هدف گذاری اقتصادی شما تا آخر دوره این دولت به چه شكل است؟
چیزی در این مورد نمی توانم بگویم. بحث هایی در این زمینه شده و عددهایی هم گفته شده ولی به نظر من نمی توان با قطعیت چیزی گفت. مجموع فروش این شركت ها در سال قبل ۶۰ هزار میلیارد تومان بوده است. من تنها كاری كه می توانم بكنم آن است كه محیط كسب وكار را برای این بچه ها آماده كنم. خیلی ها مترصد ضربه زدن به این سیستم جدید هستند. امسال بعضی از این شركت ها وارد بورس می شوند و ارزش آن ها تاحدودی مشخص می گردد. سؤال دیگری پرسیده شده كه به شكلی انتقاد است. گفته اند ضعیف ترین حوزه بین الملل در میان دستگاه های اجرایی مربوط به معاونت شماست. چرا شركت ها و مراكز دانش بنیان همانند اتاق بازرگانی و سرمایه گذاران در بحث های دیپلماسی اقتصادی و همكاری های اقتصادی نقشی ندارند؟
ما به شكل دیگری به مبحث فكر می نماییم. سال گذشته، صادرات شركت های دانش بنیان بالغ بر ۴۵۰ میلیون دلار بود. ما یك كوریدور صادرات بوجود آورده ایم كه در آن، تسهیلاتی به شركت ها برای فروش كالاها و خدمات در نظر گرفته شده است. بخشی از آن، «آموزشی» است و به ثبت اختراع، استانداردها و چیزهایی ازاین دست می پردازد. این ها در كشور جدید هستند. ما برای نخستین بار دارو ثبت كرده ایم. ۵ دارو در روسیه ثبت شده و چند دارو هم در اروپا فرایند ثبت را طی می كنند كه فروش های میلیارد دلاری خواهند داشت. برای نخستین بار است كه ما با بحث دریافت مجوزهای كارآزمایی بالینی مواجهیم. ما در كوریدور صادرات، این آموزش ها را می دهیم. الآن هم در بیش از ۳۰ كشور، پایگاه صادراتی بوجود آورده ایم، آن هم بدون اینكه هیچ كدام از ما حقوقی دریافت كنند یا وابسته به معاونت علمی فناوری باشند. تمام آن ها هم به واسطه حمایت های معنوی ما فعالیت می نمایند و كار را خودشان انجام می دهند. بطور قطع آن ها هم مشكلات خاص خویش را دارند، اما منظور من این است كه صادرات این شركت ها از هر نظر با صادرات به شكل سنتی، بطور قطع تفاوت زیادی دارد؛ روش ها و نوع بازاریابی آن هم متفاوت می باشد. چنین به نظر می رسد كه شما الگوی جدیدی را دارید معرفی می كنید و خیلی از انتقادها به آن دلیل است كه منتقدین این الگو را نمی شناسند و آن را با الگوی سنتی دولت مقایسه می كنند. سؤال دیگر این است كه فرق واحد شما با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در چیست؟
در گذشته، معاونت علمی همان كاری را می كرد كه وزارت علوم انجام می داد. زمانی هم كه من آمدم، اوضاع به همین نحو بود. الآن همه می دانند كه ما كارهای دیگری را انجام می دهیم. برای مثال، در حوزه پارك های فناوری، پارك ها مجوزهای خویش را از وزارت علوم یا بهداشت می گرفتند. ما الآن می خواهیم به این سمت حركت نماییم كه كل تهران به پارك فناوری تبدیل گردد و امیدوارم كه این پروژه با همكاری شهرداری تهران به سرانجام برسد. این پارك دیگر یك مفهوم فیزیكی ندارد، بلكه مفهومی مجازی است. مهم اكوسیستم است. اگر فضای كار مهیا باشد، دیگر فضای فیزیكی معنا نخواهد داشت. هر كس می تواند در خانه خود هم كارآفرینی كند. ما در این زمینه مفاهیم جدیدی داریم. این همه جوان هوشمند و پرانرژی، آماده كار هستند. البته این به آن مفهوم نیست كه توجهی به پروژه های مرز دانش نداریم. من امروز خیلی در این مورد صحبت نكردم، ولی ما بزرگ ترین حامی این پروژه ها هم هستیم. البته جاهای دیگری هم هستند كه كمك می كنند مثل صندوق های مختلف یا بنیاد نخبگان كه سالانه بیش از ۴۰۰۰ نفر را تحت پوشش خود قرار می دهد. البته هنوز به ایده طلایی خودمان در حوزه بنیاد نخبگان نرسیده ایم. تمام این ها چالش است و در همه دنیا هم همین طور است. چطور می توانیم نخبه را وارد سیستم دولتی كنیم؟ این یك چالش است كه برای آن هم در بنیاد برنامه داریم، ولی كسی را تا این لحظه پیدا نكرده ایم كه بتواند آن را در عمل پیاده كند و نیروی انسانی نخبه برای مدیریت میانی دولت تربیت كند. ولی بحث اصلی این است كه تا اكوسیستم درست نباشد، بقیه برنامه ها به جایی نخواهد رسید؛ و تا بازاری برای عرضه دانش نداشته باشیم، برای مرز دانش هم نمی توان كار زیادی كرد. مرز دانش، حوزه اقتدار یك دولت و یك ملت است كه باید در آن سرمایه گذاری كرد، ولی الآن شرایط به نحوی تغییر كرده كه مثلا آمریكایی ها فضا را به بخش خصوصی واگذار كرده اند.

من در سفری به آمریكا با مدیرعامل سابق گوگل، آقای «اریك اشمیت» جلسه داشتم. دو ماه بعدازآن جلسه، اشمیت مشاور وزارت دفاع آمریكا شد تا تكنولوژی های گوگل را وارد سیستم دفاعی كند. آمریكایی ها تا روز گذشته در دفاع هزینه می كردند، چون باور داشتند كه دفاع، مرز دانش است. بعد بخش خصوصی از داخل تكنولوژی های آن ها، چیزهایی مثل ماشین لباس شویی درمی آورد. الآن در سیلیكون ولی اوضاع برعكس شده. بخش خصوصی آن قدر در این بخش سرمایه گزاری نموده كه دولت از آن ها، چیزهایی را كه جنبه دفاعی دارد، درخواست می كند. حال به این فكر كنید كه عربستان چقدر با این نوع تفكر فاصله دارد؟ خود ما چقدر با این وضعیت فاصله داریم؟ ما سیستم دولتی داریم كه نفتی است. عقل ما دست نفت می باشد. هر زمان ما را از نفت جدا كردند، در مسیر درست به پیش خواهیم رفت. آن زمان خواهیم فهمید كه باید فكر و كار نماییم و زحمت بكشیم. تا زمانی كه پول آب باریكه دولتی و حقوق بازنشستگی و پول های پدر وجود دارد، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. در مورد جشنواره «ایران ساخت» هم توضیح می دهید؟
كار بسیار خوبی است كه ستاد فرهنگ سازی اقتصاد دانش بنیان معاونت علمی طراحی و اجرا كرده و امسال هم برای دومین بار اجرا می شود؛ ازاین جهت كه ما در این جشنواره می خواهیم فرهنگ سازی نماییم. در «جشنواره ایران ساخت» به طوركلی ۶ هدف در نظر گرفته شده كه عبارتند از: ۱. جریان سازی فرهنگی اقتصاد دانش بنیان برای كمك به تحقق شعار پشتیبانی از كالای ایرانی
۲. فرهنگ سازی در جهت پشتیبانی از تولیدات ایرانی و اشتغال افزایی برای سرمایه های انسانی كشور
۳. نفی واردات بی رویه و اجناسی كه مشابه آن در داخل كشور با كیفیت مناسب تولید می گردد
۴. زمینه سازی در جهت شكوفایی زیست بوم كارآفرینی و نوآوری با رویكرد اشتغال زایی
۵. فرهنگ سازی، ترویج و انتشار آثار تولیدشده در فضای مجازی، رسانه ها و صداوسیما، با كمك عناصر و فعالان فرهنگی و هنری كشور
۶. كمك به برندسازی و تجاری سازی كالاهای باكیفیت و دانش بنیان ایرانی. ما در این جشنواره نمی خواهیم بگوییم كه بروید و فقط محصول ایرانی بخرید یا چیزی مثل این. ما در ایران ساخت، بحث فرهنگ سازی داریم؛ جریان سازی و تولید محتوا در پشتیبانی از كالای ایرانی و با بهره گیری از همت و توان هنرمندان و كمك خود مردم در این فرهنگ سازی. ۷۰ تا ۷۵ درصد زندگی مردم ایران با فضای مجازی عجین شده، اما متأسفانه تولید محتوا در فضای مجازی با سبك و سیاق فرهنگ و دانش ایرانی بسیار كم است، ازاین رو با برگزاری این جشنواره و با استفاده از پیوند حوزه اقتصاد دانش بنیان و تولیدكنندگان، فناوران با فعالان عرصه فرهنگ و هنر، تلاش بر رفع این معضل داریم تا در این جریان سازی فرهنگی، تولید محتوا برای فضای رسانه ای را سبب شویم. جشنواره اول موفق بود و توانست دیدگاه ها را تا حدی عوض كند. به نظر من ما بسیار به این چنین جشنواره هایی نیاز داریم؛ به خصوص الآن كه ازنظر بین المللی نیاز داریم كه مردم باید برای پشتیبانی از بچه های خودشان حضور داشته باشند. جشنواره ایران ساخت در جهت تولید محتوا در پشتیبانی از كالای ایرانی برگزار شده و هدف از آن، آشنا كردن هنرمندان و جامعه هنری با مبحث اقتصاد دانش بنیان و استفاده از زبان هنر برای فرهنگ سازی در این زمینه است. 4545

1397/02/29
14:08:57
2.5 / 5
4524
تگهای خبر: اداره , اشتغال , اقتصاد , بازار
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد مطلب ثبت آسان
مزایدہ:
Salam:
مزایده انلاین سالم و عادلانه
گوشی موبایل
هدفون
تبلت
لپ تاپ
ساعت هوشمند
و...
دوست داری با نصف قیمت بخری؟
پس سریع بیا توی سایت بای برد.
نظر شما در مورد این مطلب
سوال:
= ۵ بعلاوه ۳

ثبت آسان

ثبت شرکت آسان

sabteasan.ir - حقوق مادی و معنوی سایت ثبت آسان محفوظ است