یادداشت رئیس مركز توسعه حل اختلاف برای سردار سلیمانی
رئیس مرکز توسعه حل اختلاف در یادداشتی با عنوان ˮرمز محبوبیت، راز نفوذˮ نخستین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی را گرامی داشت.
به گزارش ثبت آسان به نقل از روابط عمومی مرکز توسعه حل اختلاف، متن نوشتار حجت الاسلام والمسلمین هادی صادقی به این شرح است:
"بسمه تعالی
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛ آنان که ایمان آورده و کارهای پسندیده می کنند، بزودی محبوب دلها خواهند شد.» (مریم: ۹۶)
در اولین سال گشت شهادت مظلومانه سردار دل ها حاج قاسم سلیمانی قرار داریم. مردم می پرسند راز محبوبیت فوق العاده ایشان در چیست. قرآن کریم دو اصل اساسی ایمان و عمل صالح را رمز و راز محبوبیت معرفی می کند. هر چه ایمان و نیک کرداری بیشتر، محبوبیت بیشتر. این مزد سریع ایمان و نیکوکاری است که خداوند متعال در همین جهان به مرد مؤمن می دهد.
اگر بخواهیم به گوشه ای از خصوصیت های مکتب سلیمانی اشاره نماییم، ده ها اصل و نکته قابل ذکر وجود دارد که در نوشتاری کوتاه نمی گنجد. اما باید سرلوحه کارنامه این مکتب را اطاعت خالصانه از ولایت دانست که هم تجلی ایمان و هم برترین اعمال صالح است. این شهید عزیز هنگامی که از دوست گرامی و نزدیکش، شهید احمد کاظمی یاد می کرد، دلش می خواست در ولایت پذیری او را سرمشق خود قرار دهد و همچون او در این راه همه چیز خویش را بنهد و برود. شهیدان و خاندان آنان را دوست می داشت و تکریم می کرد و خود به دنبال آنان روانه بود. در دنیا نمی زیست، بلکه روحش یکسره با شهیدان در گفت و شنود بود. عشق به شهادت او را از خود بی خود کرده بود و گویی هیچ چیز دیگر نمی توانست پاداش وی به حساب آید. از خدایش انتظار داشت که هدیه ای بزرگ به او بدهد. آخر عمری برای خدا در جهاد بود، پس جا داشت که از او انتظار هدیه شهادت را داشته باشد.
در مسیر دفاع از انقلاب و ارزش های آن بی تعارف بود، اما وسعت نگاهش از او یک انقلابی با سعه صدر ساخته بود که در راه جذب حداکثری می گفت باید تمام این مردم و جوانان جامعه خویش را فرزندان خود بدانیم که خوب یا بد، مسئولیت پاسداری از آنان را بر عهده داریم و باید بکوشیم آنها را در راه حق بیاوریم. جز با سردمداران کفر و نفاق و تباهی، همچون آمریکایی ها و صهیونیست ها با زبان طرد و نفرین سخن نگفت. با مردمان همچون پدری مهربان برخورد می کرد و مصداق اتم فرموده رهبری معظم انقلاب در جذب حداکثری بود، چیزی که برخی حزب اللهی ها فراموش می کنند یا راهش را بلد نیستند. اما او خوب بلد بود که حزب اللهی پیرو ولایت باشد و مردم را دوست بدارد و به دنبال جذب آنان باشد.
بسیار انعطاف پذیر بود. ازاین رو توانست با کسان بسیار همکاری کند. مثالش دولت های مختلف با گرایش های متفاوت بود که با همه کار می کرد. این فقط در ایران نبود. در عراق هم توانست همین کار را بکند و گروه های مختلف عراق را به همکاری با دولت های متفاوت متحد کند. شاید سخت ترین کارش این بود؛ چونکه کار کردن در عراق بعد از صدام با اختلافات فراوان گروه های عراقی از شاق ترین کارهاست، آن هم با حضور و استیلای آمریکایی ها بر خیلی از امور عراق، حضور مخرب داعش، داعیه های جدایی طلبانه کردها، اختلافات شیعه و سنی، اختلافات درون شیعی، گروه های متخاصم که خون یکدیگر را در زمان هایی ریخته اند. اینها همه شرایط را خیلی سخت می کند.
می توان وی را از بزرگترین مصلحان روزگار دانست. تلاش وی برای برقراری صلح عادلانه بود. ازاین رو با ظالمان بر سر ستیز بود و با مظلومان از در حمایت در می آمد. می کوشید جناح های داخل انقلاب را به یکدیگر نزدیک کند. برایش اصلاح طلب و اصول گرا تفاوت نداشت. مهم آن بود که در راه انقلاب باشند و از رهبری اطاعت کنند. به دنبال وحدت و انسجام ملی بود. هم زندگی اش وحدت آفرین بود و هم مرگش. وقتی که مرگ آدمی در راه خدا و برای مردم باشد، خونش قداست می یابد و حیات بخش می شود. شهادتش خون تازه ای در رگ های انقلاب دمید و مردم را با هم متحد کرد. وی هم سرمایه ای بزرگ بود و هم سرمایه آفرین شد. سرمایه اجتماعی ما با شهادتش افزون گردید. حس اعتماد عمومی و همبستگی اجتماعی ارتقای کم نظیری یافت. باید این سرمایه افزون شده را پاس داشت و بر آن افزود. این کاری است که همه دولتمردان و یکایک مردم بر عهده دارند. نگاه بانی از این میراث گران قدر با ماست.
مرد میدان عمل بود، البته در جایی که تقریباً هیچ امکاناتی نبود با دست خالی کارهای بزرگ می کرد. کمترین امکانات را تبدیل به بزرگترین سرمایه می کرد و این همه نبود جز با روح ایمان و فداکاری. هنگامی که بزرگ ترین محاصره ها را بی هیچ زرادخانه ای در اربیل عراق در هم شکست و با حضور پر خطرش در دل محاصره لرزه بر اندام داعش انداخت، ناممکن ها را ممکن ساخت و تنها با ۷۰ نفر توانست داعش را با صدها تانک و زره پوش و هزاران سرباز خشن آدم کش، عقب براند و در هم شکند، ناممکن ها را برای سردمداران کردستان عراق باورپذیر کرد. این در شرایطی است که خاندان بارزانی اربیل را ترک کرده اند. در آن شرایط بحرانی، مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان عراق بیشتر از ۵ مرتبه از نیروهای آمریکایی و ائتلاف ضد داعش درخواست کمک می نماید اما آمریکایی ها به این درخواست های بارزانی هیچ پاسخی نمی دهند. در چنین شرایطی است که حاج قاسم فداکارانه به میدان می آید. در آمرلی و دیگر مناطق عراق و سوریه هم همین روش او پاسخ داد و او را پیروز کرد و مایه نجات میلیون ها انسان بی گناه از کرد و عرب تا فارس و ترکمن، از شیعه و سنی تا مسیحی و ایزدی و بی دین گردید.
شجاعتش او را از پشت میز فرماندهی به صف اول مبارزه و مقابله با داعش می کشاند. از این که روبه روی ابوبکر بغدادی به هنگام سخنرانی او بنشیند هیچ ترسی در دل نداشت. بنابراین بود که میدان عمل را خوب می شناخت و تجزیه و تحلیل دقیق می کرد. پس باید در برهم چیدن بساط حکومت جائرانه داعش در منطقه موفق باشد.
در جایی که مدعی وجود داشت، احساس تکلیف نمی کرد. با وجود اصرارهای بسیار برای حضور در میدان سیاست و انتخابات ریاست جمهوری، می گفت در اینجا هستند کسانی که وارد میدان شوند. کارهای سخت را که کمتر کسی از عهده آنها بر می آمد، بر می گزید.
فرمانده - سربازی بود که در قامت بزرگترین دیپلمات ها ظاهر می شد و می توانست رییسان جمهور و نخست وزیران کشورهای منطقه را با استراتژی انقلاب در تقویت جبهه مقاومت همراه سازد. از سران کشور کوچک فلسطین تا رییسان سوریه و عراق، از یمن تا روسیه و از افغانستان تا پاکستان و سران دیگر مناطق را در مبارزه با جنایات و خیانت های اروپایی و آمریکایی و طرح های صهیونیستی- داعشی همراه سازد. تدبیر او همراه شده بود با برانگیختگی و استقامت و نفوذ کلمه و معجونی از قدرت نرم در او پدید آورده بود که جز در اولیای خدا در دیگران یافت نمی گردد. سیاست ورزی او در راه حکمت و عزت و مصلحت جامعه اسلامی بود.
شهید سلیمانی ضمن آن که تولید قدرت کرد، آنرا در مسیری به کار گرفت که بنیان اسلام و انقلاب و ایران را تقویت کند. وی بعنوان یک سرباز برای فرمانده کل قوا به خوبی تولید قدرت کرد و آنرا بسط داد، بگونه ای که قدرت ولایت حق را از مرزهای شرق دور تا مرزهای مدیترانه گسترش داد. اما هیچ ادعایی نداشت. یادگار او اینک حزب الله قوی در لبنان، حماس حماسی در فلسطین، انصارالله مبارز در یمن، لشکرهای فاطمیون و زینبیون افغانستانی و پاکستانی، حزب الله جدیدی در سوریه، حشد الشعبی در عراق و... است. اینها همه قدرت ساخته شده برای انقلاب و رهبری و مردم مسلمان این دیار است. همه آنها مدافعان حق و یاوران مظلوم اند و در وقت نیاز پیشتیبان انقلاب به شمار می آیند و همه آنها بازدارنده آمریکا و صهیونیست ها از هجوم و تعرض به ایران هستند. در پرتو این قدرت جدید امنیت بی نظیری در این منطقه آشوب زده و پر تلاطم برای ایران بوجود آمده است. این صورت از تولید قدرت و امنیت در تاریخ این کشور و در جهان بی سابقه است. آیا کسی دیگر را در تاریخ سراغ داریم که چنین برای رهبر و مردمش تولید قدرت و امنیت کند؟ در این راه به قدری موفق بود که از دوست و دشمن زبان به ستایش او گشودند. وزیران و سفیران و نزدیکان دربار پهلوی او را ستودند و او را مایه عزت و سربلندی خود و ایران دانستند.
عاشق رزمندگان و زیردستانش بود. با آنان یک سان می نمود. خویش را سرباز آنان می خواند. گفت وگویش با شهید ابومهدی که هر یک خویش را سرباز دیگری می خواند، بسیار زیبا و دیدنی است. گاه با دست خویش بر دهان آنان لقمه می نهاد. گاه دست نوازش بر سر آنان می کشید. به راستی این چه فرماندهی است؟ کجای عالم چنین فرماندهانی دارد؟
حاج قاسم، عزیز دل ها بود. او فقط مرد میدان رزم نبود، که مرد روزهای سخت مردم و در کنار آنان در شرایط دشوار مانند سیل خوزستان بود. هم نشین محرومان، یاور مستضعفان، روستازاده ای جهانی، مؤمنی انسان گرا، در اوج قدرت، اما متواضع، شیر روز و برپادارنده شب، عارف به حق بدون خواندن درس رسمی عرفان و مصداق «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مساله آموز صد مدرس شد».
اینها همه یک سویه الهی دارد که باعث شدت و وسعت یافتن دایره آثار وجودی انسان می شود و آن چیزی است که مصداق این آیه شریفه قرآن کریم است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛ بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است.» (آل عمران: 31) در یک کلمه، «پیروی از ولی خدا.»"
منبع: ثبت آسان
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد مطلب ثبت آسان